قدرت و مناصب
+0 به یه نبسیاری از اشراف در حومهٔ شهر ممفیس زندگی میکردند. تعدادی از مورخان معتقدند که آنها در ویلاهای زیبایی که از چوب و خشت ساخته شده بود، ساکن بودند. این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه میکرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی میپوشاندند. در یک سمت استخر، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در آن جا عبادت میکردند.
اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آنچه فرعون داشت، اتاقهای ویلا را زینت میداد. در تالار بزرگ پذیرایی، که اصلیترین اتاق بود، دیوارها و ستونهای چوبی، که پایههای حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنههایی از زندگی مصری تزیین میشدند. قالیهای ضخیم در کف اتاق پهن میکردند. در این نوع خانهها حتی گرمابههایی در درون خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را میشستند و در کنار گرمابهها، توالتهایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری میشد که روی لگنهای قابل جابجایی تعبیه شده بود.
اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آنچه فرعون داشت، اتاقهای ویلا را زینت میداد. در تالار بزرگ پذیرایی، که اصلیترین اتاق بود، دیوارها و ستونهای چوبی، که پایههای حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنههایی از زندگی مصری تزیین میشدند. قالیهای ضخیم در کف اتاق پهن میکردند. در این نوع خانهها حتی گرمابههایی در درون خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را میشستند و در کنار گرمابهها، توالتهایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری میشد که روی لگنهای قابل جابجایی تعبیه شده بود.
بر تارک جامعه
+0 به یه نتاریخدانان نمیتوانند دقیقاً در مورد شکل ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصر باستان که بر خلاف نیایشگاهها و آرامگاهها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفتهاند. اما بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کردهاند. آنها معتقدند که مردم طبقات گوناگون در این شهر سلطنتی زندگی میکردهاند. زندگی مصریها در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعیشان در اطراف فرعون دور میزد.
فرعون و خانوادهاش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی میکردند. این قصر با دیوارهای ضخیم سفید احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به کاخهای امروزی اسباب و اثاثیه کمتری داشت. اسباب قصر شامل صندلیهایی با پایههای به شکل پنجه شیر، صندوقهایی از آبنوس و عاج برای پوشاک و جواهرات و تختهایی باریک با کنارههای مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود. کف اتاقها، دیوارها و سقفها گچکاری بود و با نقاشیهایی که صحنههایی از زندگی شهری را در مصر نشان میداد، پوشیده بود.
فرعون و خانوادهاش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی میکردند. این قصر با دیوارهای ضخیم سفید احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به کاخهای امروزی اسباب و اثاثیه کمتری داشت. اسباب قصر شامل صندلیهایی با پایههای به شکل پنجه شیر، صندوقهایی از آبنوس و عاج برای پوشاک و جواهرات و تختهایی باریک با کنارههای مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود. کف اتاقها، دیوارها و سقفها گچکاری بود و با نقاشیهایی که صحنههایی از زندگی شهری را در مصر نشان میداد، پوشیده بود.
زندگی روزمره
+0 به یه ندر مصر باستان خانواده اساس زندگی روزمره بود. سنت معمول آن جامعه تک همسری بود و چند همسری-مگر نزد شاهان-به ندرت دیده میشد. ازدواج میان خواهر و برادر غیرمعمول بود اما غیرمجاز محسوب نمیشد. برای مراسم عروسی، عروس و داماد به همراه خانوادههای خود نزد مسئولی حکومتی میرفتند که نام و دارایی دو طرف را ثبت میکرد. سپس در سرسرای ویژه قربانیهای معبد، جشن بزرگی برپا میکردند.
برخلاف دیگر سرزمینهای دوران باستان، زن مصری حقوقی برابر با حقوق همسرش داشت. او میتوانست در داراییهای مشترکشان دخل و تصرف کند، نقش اجتماعی آشکاری در زندگی داشت و دیگران نسبت به وی با احترام رفتار میکردند.
بازیهای بچههای آن دوران درست شبیه بازیهای امروز ما بود. آنها با توپ (گوی) و حلقه بازی میکردند. پسرها نیزه میانداختند یا با تیر و کمان هدفهایی را میزدند. دختربچهها عروسکهایی با دست و پاهای قابل حرکت و موهای واقعی داشتند. وسایل آشپزخانه و خانههای عروسکی، حیوانات اسباب بازی، قایقهای چوبی کوچک و ماهیهای چوبی که روی آب شناور میماندند از اسباب بازیهای محبوب بچهها بود.
زنان و مردان نیز بازیکنان پرشوری بودند. آنها با تاسهایی از جنس استخوان یا عاج بازی میکردند یابا نوعی تخته نرد سرگرم میشدند.
آنها مردمی بسیار موسیقی دوست بودند. مصریان باستان با نغمه چنگ، تنبور، نی و دایره زنگی آواز میخواندند. موقع برگزاری جشنها، در کاسه و بشقاب و ظرفهای رنگارنگ غذا میخوردند و نوشیدنیها را درون صراحیهایی از رخام و سنگ لوح آبی یا سیاه رنگ به یکدیگر عرضه میکردند.
برخلاف دیگر سرزمینهای دوران باستان، زن مصری حقوقی برابر با حقوق همسرش داشت. او میتوانست در داراییهای مشترکشان دخل و تصرف کند، نقش اجتماعی آشکاری در زندگی داشت و دیگران نسبت به وی با احترام رفتار میکردند.
بازیهای بچههای آن دوران درست شبیه بازیهای امروز ما بود. آنها با توپ (گوی) و حلقه بازی میکردند. پسرها نیزه میانداختند یا با تیر و کمان هدفهایی را میزدند. دختربچهها عروسکهایی با دست و پاهای قابل حرکت و موهای واقعی داشتند. وسایل آشپزخانه و خانههای عروسکی، حیوانات اسباب بازی، قایقهای چوبی کوچک و ماهیهای چوبی که روی آب شناور میماندند از اسباب بازیهای محبوب بچهها بود.
زنان و مردان نیز بازیکنان پرشوری بودند. آنها با تاسهایی از جنس استخوان یا عاج بازی میکردند یابا نوعی تخته نرد سرگرم میشدند.
آنها مردمی بسیار موسیقی دوست بودند. مصریان باستان با نغمه چنگ، تنبور، نی و دایره زنگی آواز میخواندند. موقع برگزاری جشنها، در کاسه و بشقاب و ظرفهای رنگارنگ غذا میخوردند و نوشیدنیها را درون صراحیهایی از رخام و سنگ لوح آبی یا سیاه رنگ به یکدیگر عرضه میکردند.
پادشاهی نوین (۱۰۶۹–۱۵۴۹ پ. م)
+0 به یه نپادشاهی نوین با شکست هیکسوسها و یکپارچگی دوباره مصر زیر فرماندهیاهمسه یکم از دودمان هجدهم آغاز شد. این دورهای بود که اصلاحات ژرف اجتماعی، سیاسی، و نظامی در مصر به اجرا درآمدند.
در سال ۱۵۵۰ پیش از میلاد، شاهزاده طیوهای اهمسه، با پشتیبانی مردم، طبقه اشراف و کاهنان موفق شد که هیکسوسها را از مصر بیرون براند. او نخستین فرعون دودمان هجدهم و سلطنت جدید شد. اهمسه، زادگاهش طیوه را پایتخت خویش قرار داد. او دشمنان فراری را تا قلب فلسطین تعقیب کرد و این سرزمین را به تصرف مصر درآورد. در جنوب، به سوی نوبی لشکر کشی کرد و تقریباً تا آبشار سوم پیش رفت. قلعه آواریس نیز چنان از بنیان ویران شد که امروزه غیر از تلی از خاک و ماسه، چیزی از آن باقی نماندهاست. هنگام مرگ اهمسه حکومتی یکپارچه را بر جای گذاشت که اقتصادی مترقی و شکوفا داشت. دوره دودمان هجدهم (۱۵۵۰ تا ۱۳۰۷ پیش از میلاد) را درخشانترین دوره در تاریخ مصر میدانند. در این زمان مصر برای نخستین بار قدرت نظامی درجه اولی شده بود. تا آن زمان، همسایگان نیل بیشتر به زندگی مسالمت آمیز تمایل داشتند، حتی معلمان در آموزشهای خود به دانش آموزان پیشنهاد میدادند که حرفه سربازی را پیش نگیرند. اما شکست هیکسوسها و انهدام حکومت آنها روحیه عامه مردم را تغییر داد. مصریها، که تا این زمان فقط برای مواهب زندگی یا به دست آوردن ذخایر مواد خام به سرزمینی دیگر لشکرکشی میکردند، حالا فقط برای کشورگشایی دست به این کار میزدند. آنها در زمان توتمس اول (۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) پسر آمنهوتپ، فتوحات سریعی به دست آوردند و همانطور که خود پیشتر تسلیم و شکست را تجربه کرده بودند ملتهای دیگر را مقهور قدرتشان ساختند. کسب این پیروزیها برای مصریان دشوار نبود:آنها از هیکسوسها آموخته بودند که چگونه با اسب و ارابههای جنگی، دشمن را به وحشت اندازند.
در سال ۱۵۵۰ پیش از میلاد، شاهزاده طیوهای اهمسه، با پشتیبانی مردم، طبقه اشراف و کاهنان موفق شد که هیکسوسها را از مصر بیرون براند. او نخستین فرعون دودمان هجدهم و سلطنت جدید شد. اهمسه، زادگاهش طیوه را پایتخت خویش قرار داد. او دشمنان فراری را تا قلب فلسطین تعقیب کرد و این سرزمین را به تصرف مصر درآورد. در جنوب، به سوی نوبی لشکر کشی کرد و تقریباً تا آبشار سوم پیش رفت. قلعه آواریس نیز چنان از بنیان ویران شد که امروزه غیر از تلی از خاک و ماسه، چیزی از آن باقی نماندهاست. هنگام مرگ اهمسه حکومتی یکپارچه را بر جای گذاشت که اقتصادی مترقی و شکوفا داشت. دوره دودمان هجدهم (۱۵۵۰ تا ۱۳۰۷ پیش از میلاد) را درخشانترین دوره در تاریخ مصر میدانند. در این زمان مصر برای نخستین بار قدرت نظامی درجه اولی شده بود. تا آن زمان، همسایگان نیل بیشتر به زندگی مسالمت آمیز تمایل داشتند، حتی معلمان در آموزشهای خود به دانش آموزان پیشنهاد میدادند که حرفه سربازی را پیش نگیرند. اما شکست هیکسوسها و انهدام حکومت آنها روحیه عامه مردم را تغییر داد. مصریها، که تا این زمان فقط برای مواهب زندگی یا به دست آوردن ذخایر مواد خام به سرزمینی دیگر لشکرکشی میکردند، حالا فقط برای کشورگشایی دست به این کار میزدند. آنها در زمان توتمس اول (۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) پسر آمنهوتپ، فتوحات سریعی به دست آوردند و همانطور که خود پیشتر تسلیم و شکست را تجربه کرده بودند ملتهای دیگر را مقهور قدرتشان ساختند. کسب این پیروزیها برای مصریان دشوار نبود:آنها از هیکسوسها آموخته بودند که چگونه با اسب و ارابههای جنگی، دشمن را به وحشت اندازند.
دوره دوم میانی و فرمانروایی هیکسوس (۱۵۴۹–۱۶۷۴ پ. م)
+0 به یه نبا مرگ شهبانو سوبکنفرو در سال ۱۷۷۳ پیش از میلاد و در حالی که قدرت شاهان پادشاهی میانی رو به زوال گذاشته بود، عمر این پادشاهی نیز به سر آمد. این در حالی بود که به دلیل سستی قدرت فرعونها در بخشهای شمالی مصر، قبایل آسیایی سامی و کنعانی نژاد در شهر اواریس حکومت تشکیل داده بودند و با مرگ سوبکنفرو و در حالی که او هیچ جانشینی نداشت، آغاز به حمله به مناطق زیر نفوذ دولت مستقر در تبس کردند.[۱۶] قدرت شاهان اواریس تا بدان جا پیش رفت که فرعونهای تبس ناچار به پرداخت خراج به آنها شدند.[۱۶] مصریان این پادشاهان بیگانه را هیکسوس به معنای «فرمانروایان بیگانه» میخواندند؛ نامی که بعدها توسط مانتو به اشتباه «فرمانروایان چوپان» بازگردانی شد.[۱۷]
در آن زمان موجی از حرکات جمعی خاور نزدیک را دربر گرفته بود که بیشتر از شرق به سوی غرب جریان داشت. مانتو تاریخنگار از این جمعیت وحشی با نام هیکسوسها یاد میکرد، که معانی بسیاری از جمله (فرمانروای کشورهای بیگانه) داشت. اما هیکسوسها از قوم مشخصی نبودند، بلکه از خاور نزدیک بودند که در مسیر مهاجرت خود به مصر ضعیف و درگیر مشکلات راه یافتند و در شمال، حکومتی موقت برقرار کردند. مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند. امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود، زیرا آنها اسب داشتند حیوانی که پیش از آن مصریها هرگر ندیده بودندو سرعت و چالاکی اش از هر جانور دیگری که آنها میشناختند بیشتر بود. اما هولناک تر از آن: هیکسوسها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابههایی بسته بودند که با آنها میتوانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند. ارابههای جنگی، تانکهای دوران باستان بودند. شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود.
در آن زمان موجی از حرکات جمعی خاور نزدیک را دربر گرفته بود که بیشتر از شرق به سوی غرب جریان داشت. مانتو تاریخنگار از این جمعیت وحشی با نام هیکسوسها یاد میکرد، که معانی بسیاری از جمله (فرمانروای کشورهای بیگانه) داشت. اما هیکسوسها از قوم مشخصی نبودند، بلکه از خاور نزدیک بودند که در مسیر مهاجرت خود به مصر ضعیف و درگیر مشکلات راه یافتند و در شمال، حکومتی موقت برقرار کردند. مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند. امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود، زیرا آنها اسب داشتند حیوانی که پیش از آن مصریها هرگر ندیده بودندو سرعت و چالاکی اش از هر جانور دیگری که آنها میشناختند بیشتر بود. اما هولناک تر از آن: هیکسوسها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابههایی بسته بودند که با آنها میتوانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند. ارابههای جنگی، تانکهای دوران باستان بودند. شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود.
پادشاهی میانه
+0 به یه نسال ۲۱۳۴ پیش از میلاد با پیروزی بزرگ استاندار جنوبی، انتف (۲۱۳۴ تا ۲۱۱۸ پیش از میلاد)، علیه دشمنانش آغاز شد. او خود را فرعون مصر علیا نامید و زادگاهش، واست را مرکز این فرمانروایی قرار داد. واست، که بعدها یونانیها آن را طیوه نامیدند و امروز الاقصر نام دارد، با عنوان پایتخت جدید اداره این فرمانروایی را به عهده گرفت.
البته جنگهای استانداران با یکدیگر همچنان ادامه داشت. تازه در سال ۲۰۴۰ پیش از میلاد بود که یکی از جانشینان انتف به نام منتوهوتپ اول (۲۰۶۱ تا ۲۰۱۰ پیش از میلاد) توانست مصر سفلی را دوباره تصرف کند. به این ترتیب، بعد از منس، او دومین متحد کننده این سرزمین بود.منتوهوتپ در سراسر کشور صلح برقرار کرد و در نتیجه، آرامش و نظم جدید دوران گذشته به این سرزمین بازگشت. دربارهٔ اواخر دوره دودمان یازدهم اطلاعات چندانی در دست نیست. اما مسلم است که آمنمهات اول (۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد) ، وزیر آخرین فرعون دودمان یازدهم، فرمانروای خویش را به زور از تخت پایین کشید، فرمانروایی را خود به دست گرفت و به این ترتیب، دودمان دوازدهم را بنیان نهاد.
در زمان آمنمهات اول، که زاده طیوه بود برای نخستین بار خدایان طیوهای با عنوان برترین خدایان مورد ستایش قرار گرفتند آمنمهات اول که نامش مفهوم آمون در اوج است را دارد خدای شهر طیوه، آمون (خدای هواها) را خدای سراسر مصر قرار داد. مصریها خیلی زود این خدا را به رع، بزرگ خدایی که تا آن زمان ستایش میکردند پیوند دادند و نام آمون-رع در میانشان رواج یافت. فرعون قدرت خداگونهٔ سابق را برای خود مطالبه میکرد، اما هرگز نتوانست آن شخصیت فوق انسانی را به دست آورد که در جایگاهی برتر از جایگاه انسان جلوس کند و هیچکدام از جانشینان او نیز هیچ وقت در چنین جایگاهی ظاهر نشدند. فراعنه دودمان ۱۲ که همگی آمنمهات یا سسوستریس نام داشتند، فرمانروایانی فعال بودند که وظایف خود را مسئولانه به انجام رساندند. بعد از جنگهای سخت، قدرت استانداران به شکل قطعی درهم شکست و کشور به کمک یکی از کارکنان وفادار و کارآزموده از نو سازماندهی شد. پایتخت دوباره از طیوه به ممفیس منتقل شد. فراعنه از پایتخت، معادن سنگ و کار استخراج آنها در نوبی و سودان را اداره میکردند. آنها منطقه باتلاقی واحه فیوم را آباد کردند-با توسعه برنامهریزی شده تأسیسات آبیاری، سطح زمینهای زیر کشت را در حد چشمگیری گسترش دادند و امکانات رفاهی جدیدی به این منطقه آوردند، که البته فقط جمع کوچکی از مردم از آن بهرهمند شدند. بیشتر مردم همچنان فقیر بودند و در فقر باقیماندند.
از نظر فرهنگی، سلطنت میانه نقطهای کانونی در تاریخ مصر است. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزیهایشان در نوبی، سوریه و فلسطین، کاخها، معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند. ساخت اهرام نیز دوباره رواج یافت، اما اهرام این دوره کوچکتر از اهرام سلطنت قدیم و دیگر نه از سنگ، بلکه از خشت خام ساخته میشدند. برای حفظ مقبرههایشان از دستبرد سارقان، نیز مجموعههای ورودی به این بناها را با باغهای هزارتو و دریچههای مخفی در کف پیچیدهتر کردند. ادبیات به اوج شکوفایی رسید. از آن دوره پاپیروسهای بی شماری به دست آمدهاست-از محاسبات مالیاتی، مناظرات مکتوب علمی و متون مذهبی تا نامهها، داستانها و حکایتهایی که اغلب به سبک فکاهی هستند.
البته جنگهای استانداران با یکدیگر همچنان ادامه داشت. تازه در سال ۲۰۴۰ پیش از میلاد بود که یکی از جانشینان انتف به نام منتوهوتپ اول (۲۰۶۱ تا ۲۰۱۰ پیش از میلاد) توانست مصر سفلی را دوباره تصرف کند. به این ترتیب، بعد از منس، او دومین متحد کننده این سرزمین بود.منتوهوتپ در سراسر کشور صلح برقرار کرد و در نتیجه، آرامش و نظم جدید دوران گذشته به این سرزمین بازگشت. دربارهٔ اواخر دوره دودمان یازدهم اطلاعات چندانی در دست نیست. اما مسلم است که آمنمهات اول (۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد) ، وزیر آخرین فرعون دودمان یازدهم، فرمانروای خویش را به زور از تخت پایین کشید، فرمانروایی را خود به دست گرفت و به این ترتیب، دودمان دوازدهم را بنیان نهاد.
در زمان آمنمهات اول، که زاده طیوه بود برای نخستین بار خدایان طیوهای با عنوان برترین خدایان مورد ستایش قرار گرفتند آمنمهات اول که نامش مفهوم آمون در اوج است را دارد خدای شهر طیوه، آمون (خدای هواها) را خدای سراسر مصر قرار داد. مصریها خیلی زود این خدا را به رع، بزرگ خدایی که تا آن زمان ستایش میکردند پیوند دادند و نام آمون-رع در میانشان رواج یافت. فرعون قدرت خداگونهٔ سابق را برای خود مطالبه میکرد، اما هرگز نتوانست آن شخصیت فوق انسانی را به دست آورد که در جایگاهی برتر از جایگاه انسان جلوس کند و هیچکدام از جانشینان او نیز هیچ وقت در چنین جایگاهی ظاهر نشدند. فراعنه دودمان ۱۲ که همگی آمنمهات یا سسوستریس نام داشتند، فرمانروایانی فعال بودند که وظایف خود را مسئولانه به انجام رساندند. بعد از جنگهای سخت، قدرت استانداران به شکل قطعی درهم شکست و کشور به کمک یکی از کارکنان وفادار و کارآزموده از نو سازماندهی شد. پایتخت دوباره از طیوه به ممفیس منتقل شد. فراعنه از پایتخت، معادن سنگ و کار استخراج آنها در نوبی و سودان را اداره میکردند. آنها منطقه باتلاقی واحه فیوم را آباد کردند-با توسعه برنامهریزی شده تأسیسات آبیاری، سطح زمینهای زیر کشت را در حد چشمگیری گسترش دادند و امکانات رفاهی جدیدی به این منطقه آوردند، که البته فقط جمع کوچکی از مردم از آن بهرهمند شدند. بیشتر مردم همچنان فقیر بودند و در فقر باقیماندند.
از نظر فرهنگی، سلطنت میانه نقطهای کانونی در تاریخ مصر است. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزیهایشان در نوبی، سوریه و فلسطین، کاخها، معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند. ساخت اهرام نیز دوباره رواج یافت، اما اهرام این دوره کوچکتر از اهرام سلطنت قدیم و دیگر نه از سنگ، بلکه از خشت خام ساخته میشدند. برای حفظ مقبرههایشان از دستبرد سارقان، نیز مجموعههای ورودی به این بناها را با باغهای هزارتو و دریچههای مخفی در کف پیچیدهتر کردند. ادبیات به اوج شکوفایی رسید. از آن دوره پاپیروسهای بی شماری به دست آمدهاست-از محاسبات مالیاتی، مناظرات مکتوب علمی و متون مذهبی تا نامهها، داستانها و حکایتهایی که اغلب به سبک فکاهی هستند.
پادشاهی کهن (۲۱۸۱–۲۶۸۶ پ. م)
+0 به یه نسلاطین قدیم مصر فرعون نام داشتند. فراعنهٔ مصر از بیست و شش سلسله بوده و تاریخشان تقریباً سه هزار سال را شامل میشود. پایتخت مصر گاهی منفیس و زمانی تب بودهاست. قدرت و عمران این مملکت در عهد سلطنت توتمس سوم و رامسس دوم که از فراعنهٔ تب بودند، به بالاترین درجه رسید.
تاریخ ادوار فراعنه را میتوان به چهار دورهٔ اصلی تقسیم کرد.
دولت قدیم منفیس
اهرام
دولت وسطی
دولت تازهٔ تب
تاریخ ادوار فراعنه را میتوان به چهار دورهٔ اصلی تقسیم کرد.
دولت قدیم منفیس
اهرام
دولت وسطی
دولت تازهٔ تب
دوره آغازین دودمانی ( ۲۶۸۶ –۳۰۵۰ پ. م)
+0 به یه نآغاز شکلگیری حکومتهای قدرتمند در مصر به صورت یک فرمانروایی یکپارچه نبود، بلکه در دهههای پایانی منتهی به هزاره سوم پیش از میلاد مصر توسط حاکمان محلی در دو بخش جنوبی و شمالی اداره میشد. با آمدن شاهی به نام منس مصر برای نخستین بار یکپارچه میشود و دودمان یکم شکل میگیرد.[۲] بنا به نوشتههای مانتو، پایتخت مصر در این هنگام شهر تینیس بود که امروزه هنوز پیدا نشدهاست.[۳] از آنجا که هیچ مدرکی از وجود شاهی به نام منس یافت نشدهاست، برخی مصرشناسان بر این باورند که این شاه افسانهای میبایست همان نارمر بوده باشد که در لوحه معروف خود در حالی به تصویر کشیده شدهاست که دو مصر را یکپارچه کرده.[۴] نارمر از شهر ابیدوس در مصر علیا به پا خاست.[۵] به باور تاریخدانان، تاریخ مصر باستان از این نقطه آغاز شد و تا سده چهارم پیش از میلاد که این سرزمین به دست اسکندر مقدونی فتح شد، ۳۱ دودمان یا خاندان پادشاهی بر آن فرمانروایی کردند.[۶]
سامانه حکومتی مصر در سه دودمان نخست پایهریزی شد و روشهای حکومتداری شاهان این دودمانها بنیان چگونگی فرمانروایی در کشور مصر در هزارههای پس از آن را ساختند.[۷] افزایش قدرت و ثروت فرعونهای این دوره را میتوان در مصطبههای ساخته شده توسط آنان مشاهده کرد؛[۸] بناهایی که در دو دوره آغازین دودمانی و پیشدودمانی از سوی فرعون و نیز طبقه بالای جامعه به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار میگرفتند
سامانه حکومتی مصر در سه دودمان نخست پایهریزی شد و روشهای حکومتداری شاهان این دودمانها بنیان چگونگی فرمانروایی در کشور مصر در هزارههای پس از آن را ساختند.[۷] افزایش قدرت و ثروت فرعونهای این دوره را میتوان در مصطبههای ساخته شده توسط آنان مشاهده کرد؛[۸] بناهایی که در دو دوره آغازین دودمانی و پیشدودمانی از سوی فرعون و نیز طبقه بالای جامعه به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار میگرفتند
تاریخ
+0 به یه نتاریخ مصر را به سه دوره تقسیم میکنند: ۱. دوره پادشاهی قدیم ۲. دوره پادشاهی میانه ۳. دوره پادشاهی نوین.
کشاورزی تغییرات عمدهای را در جامعه مصر به وجود آورد. هنگامی که اغلب مصریها کماکان در کشتزارها کار میکردند، بعضی از آنها برای نمونه، سفالگر شدند. بافندگان الیاف کتانی میریسیدند و از آنها پارچههای کتانی میبافتند.
بیشتر مصریها به قبیلهای تعلق داشتند و هر دهکدهای در یکی از چند منطقه مستقل جای میگرفت. مناطق مقتدرتر یا جذب مناطق ضعیفتر از طریق جنگ و گاهی ازدواج پیشرفت میکردند تا سرانجام مصر تنها از دو پادشاهی تشکیل شد: مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود، و مصر علیا که شامل سرزمینهای دره نیل میشد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود. پایتخت مصر علیا، نخب بود که در محل الکب امروزی قرار داشت. صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند و با یگانه شدن این دو، روزگار عظمت مصر آغاز شد.
کشاورزی تغییرات عمدهای را در جامعه مصر به وجود آورد. هنگامی که اغلب مصریها کماکان در کشتزارها کار میکردند، بعضی از آنها برای نمونه، سفالگر شدند. بافندگان الیاف کتانی میریسیدند و از آنها پارچههای کتانی میبافتند.
بیشتر مصریها به قبیلهای تعلق داشتند و هر دهکدهای در یکی از چند منطقه مستقل جای میگرفت. مناطق مقتدرتر یا جذب مناطق ضعیفتر از طریق جنگ و گاهی ازدواج پیشرفت میکردند تا سرانجام مصر تنها از دو پادشاهی تشکیل شد: مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود، و مصر علیا که شامل سرزمینهای دره نیل میشد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود. پایتخت مصر علیا، نخب بود که در محل الکب امروزی قرار داشت. صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند و با یگانه شدن این دو، روزگار عظمت مصر آغاز شد.
مصر باستان
+0 به یه نمصر باستان به تمدنی در شمال شرقی آفریقا در درهٔ رود نیل گفته میشود که در دورهٔ زمانی میان ۳۰۰۰ پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر بدست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونهای از شاهنشاهیهای بناشده بر اصل آبیاری است. به فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته میشود.
تمدن مصر باستان در سال ۳۱۴۰ پیش از میلاد یعنی زمانی که دو قلمروی مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون بنام نارمر که برخی او را منس مینامند، به وحدت سیاسی رسیدند شکل گرفت. مصر باستان در دوره دراز تمدن خود چندین بار زیر فرمانروایی نیروهای بیگانه از جمله ایرانیان هخامنشی نیز درآم
تمدن مصر باستان در سال ۳۱۴۰ پیش از میلاد یعنی زمانی که دو قلمروی مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون بنام نارمر که برخی او را منس مینامند، به وحدت سیاسی رسیدند شکل گرفت. مصر باستان در دوره دراز تمدن خود چندین بار زیر فرمانروایی نیروهای بیگانه از جمله ایرانیان هخامنشی نیز درآم